ساعتها پیش که اولین لیوان قهوهاش را در کافهی مورد علاقهاش سفارش دادهبود به اتفاقاتی که ممکن بود بیافتد و واکنشهایی که باید نشان میداد، فکر میکرد، اما الان هیچ کدام از فکرهایش به کارش نمیآمد. در واقع اگر میخواست واقعبین باشد، هیچ کدام از اتفاقاتی که باید در چند ساعت اخیر اتفاق میافتاد، اتفاق نیافتاده بود. همه چیز از همان کافه شروع شده بود، آن نسخه از داستان که او میدانست، مانند هر حادثهی دیگری با کلی اگر همراه بود، اگر او وارد کافه نمیشد، اگر زن را نمیدید، اگر دوستش نمیداشت، اگر آپارتمان شمارهی چهار را نخریده بود، اگر سیب دوست نمیداشت و کلی اگر دیگر که میتوانست برای شروع داستان بهشان فکر کند. در این لحظه اما هیچ کدام از اینها مهم نبود، او و دو نفر دیگری که در اتاق بودند، از شروع خیلی بیشتر از اینها فاصله گرفته بودند.
***
زن توجهش به مرد مو بلند آن سوی خیابان جلب شد. با دیدن مرد، ترس زن مو قرمز را فرا گرفت. دعا کرد که مرد مو بلند وارد ساختمان قدیمی نشود اما مرد مدتی پیش وارد ساختمان شده بود. زن اندیشید شاید هنوز فرصتی برای جبران مانده باشد، شاید ترسش از مردْ دیگر موردی نداشته باشد، با تمام این خوشبینیها زن هنوز نگران به نظر میرسید. ترس زن اوج گرفت، مرد عینک به چشم وارد ساختمان شده بود. برای زن آخر داستانش بود. چند لحظهای را مستاصل نزدیک در کافه اینپا آنپا کرد. با تردید به در ساختمان نزدیک شد. گامهایش را کوتاه و نزدیک به هم برمیداشت. وارد ساختمان شد و تا طبقهی دوم را به آهستگی بالا رفت. پشت در واحد چهار که رسید ساعتش را نگاه کرد. دوازده و ده دقیقه بود. نفسی عمیق کشید و در را هل داد.
***
۷ نظر:
من پاراگراف دوم رو نفهمیدم.
چیزه اضافه ای نداره...
من به نیت بَستِ پاراگراف آخر پست خودت نوشتم...
تا جاییکه میرسه پشت در واحد 4...
دقیقن کجاش مشکل داره؟
آخه گفتی ساعت چهار و ده دقیقه! اونا ساعت ۱۲ رسیدن.
اشتباه از من بود...
درست شد، تکرار عدد شماره آپارتمان بود...
مشکل دیگه منطقی نداره که؟
لطف کن و شمارهی پست رو بکن "دو". مرسی.
نه مشکل خاصی نداره. فقط پاراگراف سوم از زبان مرد با عینک آفتابی دیگه؟ این رو از روی متن نمی شه فهمید. باید حدس زد.
با توجه به اینکه پاراگراف سوم از نظر زمانی با بقیه پستها در حال وقوع نیست در نتیجه نمی تونم ذکر کنم که مرد عینک آفتابی هست یا نه چون مشخصن طرف الان عینک نزده! ولی آره باید حدس زد که چون اون نفر ِ دومی ِ که میرسه به ساختمون پس پست از زبان اونه.
ارسال یک نظر